عقربه زمان تاریخ تولد مردی را نشان میدهد که در کعبه زاد و بزرگترین شخصیت اسلام بعد از پبامبر است. گرچه او در دامن اسلام تربیت یافت و در مکتب محمد(ص) درس خواند، اما آوازه او از مرزهای اسلام فراتر رفت، دلهای مشتاقان، عدالت خواهان و حکمت نیوشان بسیاری را ربود و او را الگو و اسوه حسنهی کثیری از حق باوران و عدالت خواهان قرار داد.
علی(ع) یکی از کسانی است که شخصیت فرا تاریخی یافته، دوست و دشمن، کافر و مسلمان، یهودی ومسیحی او را ستوده و از منابع معرفت او درس معرفت آموخته اند. این قلم نیز اگر به خود جرأت میدهد و میخواهد از اقیانوس وجود او قطرهای برگیرد فقط برای آنست که میخواهد، دو کار انجام داده باشد. نخست آن که قلم را با یاد و نام او تبرک و تیمن بخشد، دوم آن که یاد آوری کرده باشد که غرض از این همه نوشتن، گفتن و نقد کردن حکومتها و سیاست فقط یک منظور است آن این که به زندگی سالم انسانی دست پیدا کنیم، راه تعالی اخلاقی را بپوئیم، دریافتن زندگی انسانی بدون راهبر و رهنما و بدون الگو پذیری از انسان متعالی و بلند مرتبهای چون علی غیر ممکن است.
انسان اگر در زندگی معیار نداشته باشد همانند آدمیان راه گم کرده در میان کویر است که به هر سوی روی کند جز سراب نبیند.
علی (ع) در زمانه ما همان آب گوارا و زلالی است که در گم نشدن و سر در گم نشدن راه میتوان او را الگو قرار داد از سر چشمههای بیغش معرفت او آموخت، سنگلاخهای زندگی را با او طی طریق کرد.
گفتم علی ورای مسلمانیهای معمولی و متعارف است. یکی از بهترین آثار در اوصاف زندگی علی توسط جرج جرداق مسیحی خلق شده است و سخنا ن نغز و دلنشینی از زبان مرد مسیحیی عاشق و شیفته علی بر قلم او جاری گشته و به انسان سرگشته امروز تقدیم شده است. جرداق به شخصیت عربی علی افتخار میکند و مقدمه نویس آن کتاب تمنا میبرد که کاش همه جهان و همه اجزای عالم دست در دست هم دهند تا مولودی همانند علی به بشریت تقدیم کند تا دنیا از عطر وجود خود معطر سازد و جهان شمیم عطر آگین حکمت و معرفت علی را بار دیگر استشمام کنند. اما افسوس که مادر گیتی چنین مولودی را در آغوش نخواهد کشید.
در میان فرق اسلامی نیز هیچ کس نمی تواند بگوید که علی تنها از آنها است و یا بهترین توصیف مقام علی از زبان و قلم آنها تراویده است. پژوهشگران زندگی علی(ع) گفته اند بعد از سید رضی که نهج البلاغه را گرد آورد و در دسترس قرار داد، دیری نگذشت نه آن کتاب شریف و آن منبع حکمت کم نظیر مورد غفلت قرار گرفت و در حوزههای تفکر اسلامی در انزوا رفت، اما این محمد عبده دانشمند و متفکر مصری و از شاگردان سید جمال افغانی که نهج البلاغه را از انزوا و مهجوریت بیرون آورد و به جهان جدید معرفی نمود، بلاغت بینظیر، این کتاب شریف را مورد تفحص و تحقیق قرار داد و نکتههای بکر و بدیعی از آن بیرون آورد.
مولانا جلاالدین بلخی که خود یک اشعری و سنی مذهب است به قول پارهای پژوهشگران، بهترین و نغزترین اشعار را در وصف مولا علی سروده است و به جهان بشریت عرضه داشته است.
علی برای یک عرب مایه افتخار است همانندی جرج جرداق آرزو میکند که مولودی چون او متولد شود. یک مسلمان از این جهت که علی شاگرد مکتب پیامبر و نزدیک ترین کس به اوست او را میستاید و از حکمت او میآموزند، عدالت خواهان او را منبع الهام عدالت طلبی میشمارند و او را ملجا و مقتدای خود میدانند و به او عشق میورزند و گفتههای او را مایه مباهات انسانیت میدانند.
حتا برخیها گفته اند که اگر بر اسلام عشق میورزند و این دین آسمانی را مایه عزت و افتخار خود میدانندا ز این جهت است که کسی چون علی را در دامن خود پرورده است.
این نگارنده به خطبه معروف او اشاره میکند و آن را یکی از اعجوبه بیانی میداند و امید دارد که علی او را دستگیر باشد و یاد و نام علی بتواند شور و عشق عدالت خواهی و دنیا گریزی را در وجود او زنده کند.
روایت شده است که علی(ع) صحابی ای داشت به نام همام. او به امام گفت:ای امیر مومنان، پارسایان را برای من چنان توصیف کن که گویا به چشم میبینم. امام درنگ میکند و سپس میگوید: پروای از خدا داشته باش و نیکو کاری کن. که همانا خداوند با کسانی است که تقوی بورزند و اهل نیکو کاری باشند.
همام به این سخنان قانع نشد و امام را سوگند داد. امام سپس خدای را حمد و ثنا میکند و به پیامبر درود میفرستد و سپس خطبه معروف خود را ایراد میکند که معروف است به خطبه متقین یا خطبه همام.
نگارنده خواندن تفصیل این خطبه و شرح را به خوانندگان میگذارد و به نکته فرجامین آن اشاره میکند، این که بعد از آن که خطبه به پایان میرسد روایت گر خطبه مینویسد همین که خطبه به آخر رسید، همام فریادی کشید که جانش در آن بود. امام فرمود به خداوند سوگند که بر او از همین میترسیدم و سپس گفت: موعظههای بلیغ با اهلش چنین میکند.
علی یکی از نادرترین انسانهای روزگار خود و تاریخ بشریت است، مجموعه خصایل متناقض در وجود او جمع است. هم مرد عمل است هم نظر، هم شمشیر میزند و هم خطبههای غرا ایراد میکند. هم عدالت میورزد، هم مدیریت میکند کتاب او را "تقوا نامه" نامیده اند و او را شخصیتی اندوه گین توصیف کرده اند و دو علت برای اندوه او بر شمرده اند. این اندوه باعث گشته بود که خنده برلبان او کمتر بنشیند، گفته اند که با حزن الفت بیشتر داشت تا با خنده و سرور.
یکی ازعلتهای اندوه او را مصیبتهایی میدانند که بعد از رحلت پیامبر اکرم بر او وارد شد. همسر جوان خود را از دست داد و ابتلائات دیگری که تاریخ بر آن گواهی میدهد.
دومین علت اندوه علی را در بزرگی شخصیت او دیده اند. هر کس خود را بیشتر بشناسد و به ناتوانیهای وجودی خود و بیکرانگی این عالم و فانی بودن خود آگاهتر باشد اندوهگینتر است.
هر کس به رفتن خود از این دنیا وقوف بیشتر داشته باشد و فنای دنیا را با چشم باطن بنگرد بر این دنیا دل نمی بندد و برای بودن او دل خوش نمی دارد علی از آن گروه کسی بود که فنای دنیا را با جان خود لمس کرده بود سخن دلنشین او است که از توشه کم و راه دراز سخن میگوید.
شاید یکی از شکوه مندیهای علی همین است که دنیا در نظر او خوار بود که حکومت کردن را کمتر از عطسه بز زکامی میدانست و همین اعراض از دنیا او را به چنان عظمت رسانده بود.
سرودهای از مولانا جلاالدین محمد بلخی - رومی در وصف علی(ع) تقدیم علی دوستان باد:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعهی خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گُرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود
هم آدم وهم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم، ز علی شد
آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
آن عارف سجّاد، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود
آن لحمک لحمی، بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود علی بود
آن نور خدایی که بر او بود علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود علی بود
آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تابود علی بود
سرّ دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
مولف: سید مظفر دره صوفی
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/3506